محمد با درد و بغض نوشت...:

 

امروز که ماه گرد عشقمون بود...من حسابی داغون بودم...

 

انقدر گریه کردم که واقعا حالم وحشتناکه...

 

کلی درد دل داشتم که نتونستم لب باز کنم همشو رو کاغذ آوردم...


 

تنهایی واقعا برام وحشتناکه...دارم میمیرم!

 


دلم برات تنگ شده...کاش بدونی...من هنوز دوستت دارم و

 

هنوز بخاطرت نفس میکشم!