خدایا

سلام خدا من دارم از زمين برات زنگ ميزنم

 

دلاي سنگيو خدا امشب برات رنگ ميزنم

 

 فکرنکني زنگ ميزنه مزاحم تلفني

 

 جون خداقطع نکني منم رفيق زميني

 

 راستي خدا تو آسمون ستاره ها با هم خوبن؟

 
اونجا دروغ وحرف زشت ستاره ها آيا ميگن؟


امشب دلم گرفته بود خواستم که درد ودل کنم


هر کس به فکر خودشه من با کي درد ودل کنم؟


راستي خدا! زمين هواش دود و دمه


توي دلاي آدماش پر از غمه


اون نامه رو دستاي من با خواهش دلم نوشت

 
پست مي کنم اين نامه رو به آدرس تو در بهشت


راستي خدا ! با ور داري دوستت دارم خيلي زياد!!!!


از راه دور ميبوسمت شايد منو يادت بياد


قربون تو خدا برم کاري نداري به دلم


شرمندتم که نيمه شب کلي مزاحمت شدم!!!!!!!!

 

 

 

...خدایا

 

اگر مرا به جرمم مؤاخذه کنی...به دامان عفوت می آویزم

 


اگر مرا به گناهانم مؤاخذه کنی....به دامان مغفرتت چنگ

 

 می زنم

 


و اگر مرا به جهنم ببری ، رو به دوزخیان می گویم :

 

خدایا دوستت دارم

 

بیا..

 

بیا فرشته که ابلیس بد اسیرم کرد

 

گرسنه چشمی دنیای دون فقیرم کرد

 

بیا فرشته که برق طلای قارونی

 

نمود برده و بازیچه امیرم کرد

 کوشولو

 

 

بعد دوم

 

 

ثانیه ها می ایند و میروند و ادمی بی توجه به انان به راه

 

 خویش ادامه میدهد . هر  یک اندوهگینند که اجازه

 

سجده به انان داده نشده پس در

 

تکاپوی خویش خود را به چرخ

 


 دنده های اهنی می کوبند تا ادمی را اگاه سازند زمان

 

 می گذرد پس برای شناختن خدایی

 


 به این عظمت زمان اندک است..تیک..تاک..تیک....

------------------------------------

خدایا این منم افتاده بر خاک نیاز تو

شرم دارم از رویت بس گنه کردم و باز امدم به سویت

گنه کردم که به او گفتم:دوستت دارم و عمری در اتش عشقش سوختم

و اخر با داغ جدایی به سوی تو امده ام

انقدر گریستم که دل ابر به حالم سوخت

انقدر ناله زدم که باد در برابرم عاجز ماند

انقدر سوختم و ساختم که خورشید به پایم افتاد

انقدر سکوت کردم و دم بر نیاوردم که دریا به التماس افتاد

خدایا من عشقم را به دستان امین تو می سپارم هر چند که از ان دیگری است

اما من روزی امانتی خود را از تو طلب خواهم کرد و انگاه صبر هم در برابرم به خاک خواهد افتاد.

من درمانده ای هستم که زخم های چاک چاک دلم از عشق است

و من عاشقی هستم که تازیانه های جامانده در تنم از سوز و گداز محبت است

من اسیری هستم که زنجیرها و یوغهای گردنم از وفاست

کدامین دادگاه مرا محکوم کرده؟

نمی دانم ولی خوب می دانم که جلّاد سرنوشت حکم را اجرا کرده

او کسی را از من گرفت که از ان من بود

هستی من بود  نفسم بود  عشقم بود  امید فردایم بود  بهانه ی زنده بودنم بود

او محبوبم را از من گرفت  تنها دلیل بودنم را و من زنده ام تنها به امید رسیدن به او

او که هر لحظه ام یاد اوست  هر نفسم نام اوست و هر قطره از اشکم تصویر زیبای اوست

ولی خوب می دانم که........

 

چرااااااااااااا.......؟

تا حالا فکر کردی چرا اونایی که از لحاظ ذهنی مشکل دارن اینقدر شادن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

تا حالا فکر کردی چرا یه بچه ادامس فروش شاد تر از یه بچه پولداره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

تا حالا فکر کردی چرا اکثر عشق های واقعی یک طرفن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

تا حالا فکر کردی چرا وقتی بارون میاد یه حس غربت و تنهایی بهت دست میده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

تا حالا فکر کردی چرا پایان همه ی فیلم ها خوب تموم میشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

تا حالا فکر کردی چرا یه جوون بی دلیل خود کشی میکنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

تا حالا فکر کردی چرا ادما به خاطر غرورشون چه فرصت های خوبی رو از دست میدن؟؟؟؟؟؟؟؟؟

تا حالا فکر کردی چرا یه بچه ۴ یا ۵ ساله جیب بر میشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

تا حالا فکر کردی چرا سر یه مشکل ساده و مسخره بچه های طلاق بوجود میان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

تا حالا فکر کردی چرا یهو همه تنهات میزارن و میرن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

تا حالا فکر کردی چرا اکثر ادما حسرت گذشته رو می خورن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

تا حالا فکر کردی چرا یه بچه ی سالم بی دلیل تو شکم مادرش جون میده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

تا حالا فکر کردی چرا ادمای معلول دنیا رو صد برابر زیبا تر از ادمای سالم می بینن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

تا حالا فکر کردی چرا وقتی از یه جانباز می پرسی اگه بر می گشتی عقب چیکار می کردی بهت میگه

بازم همین کارو می کردم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

تا حالا فکر کردی چرا وقتی یهو می بینی به اخر خط رسیدی یادت میاد چقدر کار انجام نشده داری؟؟؟؟؟؟

شاید جواب همه ی این سوال ها فقط یه کلمه باشه:سرنوشت....

 

عشق چیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــست؟

با یک نگاه اغاز میشود

و با یک لبخند تداوم می یابد

و با یک بوسه به اوج میرسد

و متاسفانه با دریایی از اشک به پایان........

 

خدایا  عاشقان را غم مده شکرانه اش با من

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيدتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيدتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيدتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيدتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيدتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيدتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيدتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

خدا جون دوستت دارم

  

امروز واسم يه اتفاقي افتاد كه دوست داشتم بيام اينجا از

خداجونم تشكر كنم 


از بعدازظهر نميدونم چند بار خداروشكر كردم واسه اين اتفاقي

كه تو زندگيم افتاده اومدم    اومدم جايي كه هميشه حرفاي تلخ

شيرين زدم  جايي كه با نوشتن  باهاش ميخنديديم باهاش گريه

ميكردم اومدم همين جا كه  يه خونه مجازي واسه عشقمون

اومدم بگم


خدا جونم مرسي


مرسي خداي مهربونم


مرسي كه انقد زود جوابمو دادي


مرسي كه بهترين پدر و مادر دنيارو بهم دادي


مرسي كه يه پدري بهم دادي كه مثل يه تكيه گاه محكم مثل  يه

 كوه پشتمه


مرسي كه يه مادر دلسوز دارم


مرسي كه يه داداشي فنگلي دارم كه سربه سرميذاره و از همه

 مهمتر


مرسي خدا بابت اين عشقي كه بهم هديه كردي


كسي كه باوجودش آروم ميشم


كسي كه دوسم داه


كسي كه هنوزم وقتي ياده خل بازياش ميوفتم


خندم ميگيره


امروزم با اين اتفاقي كه افتاد


باعث شد بيام بگم


خدايا به خاطر تمام داشته هاتو و نداشته هات شكر!!!

 

به نظر شمـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا؟

 آخر یه  عشق واقعی چی میشه؟

 

  • -ازدواج                              
  • -اصلا عشق واقعی وجود نداره    
  • -جدایی                               

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

دیگه خسته شدم

 

از آدما زود سیر می شن           آدما از عشق هم دلگیر می شن

آدما رو عشق شون پا میذارن           آدما آدمو تنها میذارن

منو دیگه نمی خوای خوب              میدونم   تو کتاب دلت اینو میخونم

یادته اون عشق رسوا یادته              اون همه دیوونگی ها یادته

تو می گفتی که گناه مقدسه              اول و آخر هر عشق هوسه

آدما آخ آدمای روزگار                        چی میمونه از شماها یادگار

دیگه از بگو مگو خسته شدم            من از اون قلب دو رو خسته شدم

نمی خوای بمونی توی این خونه        چشم تو دنبال چشمای اونه

همه ی حرفای تو یک بهونست        اون جهنمی که می گن این خونست

 

چه قدر بی کسم

هيچ کس آن قدر بزرگ نشد

تا بتواند کوچکترين سهم تنهايی مرا پر کند.

دلم برای خودم می سوزد.

چه قدر بی کسم...

پناه برده ام به دروغ

ويران شدم

و

گم کردم در کوچه پس کوچه های گمراهی

خدايی را که هميشه آغاز قصه های کودکانه بود.


دوستیمترسک و کلاغ یعنی مرگ مزرعه

همه چی گـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرد ِ!ا



من چشمام گردِ
گردِ گرد
واسه همین همه چیزو گرد میبینم
گرد مثل گردو
اما هر گردی که گردو نیست
هست؟
***
از اون دست پیرزن های غمگین و کسل کننده نبود,از هر فرصتی واسه مزه ریختن و خندوندن اطرافیانش استفاده میکرد,وقتی میخندید از ته دل می خندید و رو صورتش هزار تا چین و چروک میخورد,فراموشی داشت,یه نمونه اش این بود که یادش نمیموند از هم سن و سالاش کی مرده و کی زنده اس,روزی هزار بار احوال خواهر بزرگشو,شوهرشو,برادرش و خیلی های دیگه رو می گرفت که مرده بودن.
اول فروردین همین امسال بود,حالش زیاد خوب نبود,چشماش درست نمیدیدن اما وانمود می کرد که حالش خوبه و خوب میبینه,مثل همیشه بامزه بود و همه رو می خندوند,ازم پرسید:حال خواهرم چطوره؟ازش خبر دارین؟
چی داری میگی عزیز؟اون خیلی وقته مُرده-
مُرده؟چرا من ندیدم؟نگو مُرده!اینجوری نگو/بابا بزرگت چطوره؟هیچ می ری بهش یه سری بزنی؟-
ای بابا !سر ِ کارم گذاشتی ؟روز اول عید چرا همش سراغ اموا ت رو می گیری ازم -
داداشم چی؟دلم براش تنگ شده,میای یه سر بریم ببینمش؟-
یعنی بریم بهشت زهرا؟-
هـــــــــــــی ی ی!نگــــــو!یعنی اونم م م م مــُـــــــــــــرده؟آخه کِی؟-
چشم هاشو چند دور بی هدف این ورو اون ور گردوند بعد ازم خواست گوشمو ببرم نزدیکش تا یه چیزی ازم بپرسه
گفت:دارم میترسم,راستشو بهم بگو من م م م مـُــــردم؟
من خندیدم و صدای خنده ام تو صدای خنده اش گم شد
***
شنبه یک تیر وقتی شست های پاشو کنار هم جفت می کردن و می بستن,به صورت سفیدش نگاه کردم , صداش تو گوشم یپیچید که می گفت:هــــــالـــه,من مــــُـــــــــــــــــــــــــــردم؟
من گریه کردم و صدای گریه ام تو صدای خنده اش گم شد
***
من چشمام گردِ
گردِ گردِ


و هر گِردی که من بخوام گردو میشه

عشقم خاکستر بود

عشقم خاكستر بود.


چشمانش همچو آهو،نه چشمان آهو همچو او بود.

لبانش بر سرخي انار مي تازيد.

گيسوانش با سياهي شب در جدال بود.

قلبش...قلبش...قلبش،مي دانستم قلبش از خاراست مي دانستنم!

كاش اين همه بود،نبود.

عشقم با،بادي رفت.عشقم خاكستر بود.

اما آتش به جا مانده اش قلب پر احساسم را سوزاند،گرياند،وبهتر بگويم ويران كرد.

كاش اين همه بود،نبود.كاش!

بي كس

نظر بدین

لطفا در صورت استفاده از آموزش های وبلاگ نظر خود را بنویسید و اگر سوالی دارید در قسمت نظرات بنویسید و هر چیزی را که میخواهید بگویید تا بگذارم

طنز جبهه.256 بفرستید

برای اینکه شناسایی نشیم  تو مکالمات بی سیم برای هر چیزی یک کد رمز گذاشته بودیم.کد رمز آب هم 256 بود.من هم بی سیم چی بودم .چندین بار با بی سیم اعلام کردم که 256  بفرستید.اما خبری نشد .بازهم اعلام کردم برادرای تدارکات 256تموم شده برامون بفرستید ، اما خبری نمی شد .تشنگی و گرمای هوا امان بچه ها را بریده بود. من هم که کمی عصبانی شده بودم و متوجه نبودم بی سیم رو برداشتم و با عصبانیت گفتم مگه شما متوجه نیستیدبرادرا؟ میگم 256 بفرستید بچه ها از تشنگی مردند.تا اینو گفتم همه بچه ها زدند زیر خنده و گفتند با صفا کد رمز رو که لو دادی.اینجا بود که متوجه اشتباهم شدم و با بچه ها زدیم زیر خنده و همه تشنگی رو یادشون رفت.

                                                                             راوی:آقای شالباف

عشق...؟

سلام به همه ، این مطلب یه کمی طولانیه ولی خالی از لطف نیست ، من هم که از دست نوشته یا دلنوشته یا هر چیزه دیگه که میگن مثه اینکه داره خوشم میاد  این چرتو پرتای منو بخونین ضرر نداره

 

وقتی که گریم میگیره دلم میگه مبارکه ** قدر اشکاتو بدون هنوز چشات بی کلکه

وقتی که گریم میگیره یه آسمون بارونیم ** اما به کی بگم خدا من تو دلم زندونیم

چه روز و روز گاریه منو یه دنیا بیکسی ** شدم یه مشت خاطره یه کوره ی دلواپسی

تو این ولایت غریب دل مرده ها عزیزترن **  قحطی عشق عاشقاست دلای سنگی میخرن

 

هر کسی به یه بهونه ایی داره دنبال یه عشقی میگرده ، بعضیا با یک نگاه ، بعضیا بعد از یه مدت ، بعضیا یکهو عاشق میشن ، خلاصه راه های زیادی هست برا اینکه یک آدم بگه من عاشقم ، ولی چه نوع عشقی ؟ کدوم عشق ؟ چه جور عشق ؟ اصلا عشقی در کار هست ؟ اگر هست پس چرا .....  ؟  نگین نه که همه مون داریم دورو ورمون میبینیم ، اصلا یه نگاه به وبلاگها بندازین همه دارن مینالن از .... دیگه اون قداستو نداره ، به بهونه عشق میرن .... . بعد از یه مدت از همدگه زده میشنو از هم جدا میشن و افسردگیو ملامتو پشیمونی میمونه . البته بعضیا که ککشونم نمیگزه این نشد یکی دیگه ،  چرا ما با این که این همه دورو ورمون میبینیم بعضی از روشها اشتباست بازم دنبالش میریم ، خب معلومه  عقلمونو کار نمیندازیم ، چرا دیگه همه به ظواهر نگاه میکنن و اصالت و فراموش کردن ؟  البته اینو هم بگم که عشق فقط به جنس مخالف نیست ( دخترو پسر ) میتونه هر چیزی باشه من کلی میگم

 

روزگاریست همه عرض بدن میخواهند ** همه از دوست فقط چشم و دهن میخواهند

 دیو هستند ولی مثل پری می پوشند ** گرگ های که لباس پدری می پوشند

آنچه دیدند به مقیاس نظر می سنجند ** عشق ها را همه با دور کمر می سنجند

طبیعتی است که یک روزه به پایان برسد ** عشق هایی که سر پیچ خیابان برسند

 

علتش میدونین چیه ؟ البته هر کسی یه نظری داره و با توجه به اعتقاداتش حرف میزنه ؛ به نظر من آخه دیگه مردم خالق عشقو ( خدا ) فراموش کردن ، البته همشون اینجوری نیستن ؛ بعضیا تا یه عشقه جدید میاد تو دلشون خدا رو میندازن بیرون یا فراموشش میکنن یا میزارن یه گوشه ایی از دلشون که اصلا نبیننش ، بعضی ها اینقدر احساسی برخورد میکنن که اصلا دیگه از عقلشون کمک نمیگیرنو بعدشم کله پا میشن جوری که دیگه نمیتونن رو پاشون واستن ؛ در کل اینو میخوام بگم که اگر حواسمون باشه که توی عشق بازی هامون یه خدایی هست حتما دیگه از این مسائل هم پیش نمیاد  . خیلی ها هستن به واسطه یک عشق به خدا خیلی نزدیکتر میشن پس در انتخابش دقت کنیم . پس اگر عشقی رو قبول کردیم ( فرقی نمیکنه آدم باشه یا شیئ یا هر چیزه دیگه ) جوری باشه که خدا بپسنده

 

بار الها مددی کن که غافل نشوم   ** تو کمک کن که ورق پاره باطل نشوم

جزتوکل بر خدا سرمایه ای در کار نیست ** هر که را باشد توکل کار او دشوار نیست

اینو هم یادم رفت بگم که خدا هم خودش عاشقه

خدا خودش میگه که اگر بنده هام بدونن من چقدر دوسشون دارم لحظه شماری میکنن تا جون بدن

فعلا یا علی

 

غفلت...؟

 

دیروز شیطان را دیدم . در حوالی میدان بساطش را پهن كرده بود ؛ فریب می‌فروخت . مردم دورش جمع شده ‌بودند ، ‌هیاهو می‌كردند و هول می‌زدند و بیشتر می‌خواستند . توی بساطش همه چیز بود : بی غیرتی ، غرور، حرص ، ‌دروغ و خیانت  و ... هر كس چیزی می‌خرید و در ازایش چیزی می‌داد . بعضی‌ها تكه‌ای از قلبشان را می‌دادند و بعضی‌پاره‌ای از روحشان را ، بعضی‌ها ایمانشان را می‌دادند و بعضی آزادگیشان را.... و شیطان می‌خندید ؛ در انطرف خیابان خدا هم ایستاده بود و ....

......................................................................................

 به شيطان گفتم: «لعنت بر شيطان»! لبخند زد. پرسيدم: چرا مي خندي ؟ پاسخ داد:«از حماقت تو خنده ام مي گيرد» پرسيدم: «مگر چه كرده ام؟» گفت: «مرا لعنت مي كني در حالي كه هيچ بدي در حق تو نكرده ام» با تعجب پرسيدم: «پس چرا زمين مي خورم؟!» جواب داد: «نفس تو مانند اسبي است كه آن را رام نكرده اي. نفس تو هنوز وحشي است؛ تو را زمين مي زند.» پرسيدم: «پس تو چه كاره اي؟» پاسخ داد: «هر وقت سواري آموختي، براي رم دادن اسب تو خواهم آمد؛ فعلاً برو سواري بياموز»

من کجا تو کجا؟

خدایا ، آنان که به من بدی کردند مرا هوشیار کردند

آنان که از من انتقاد کردند به من راه و رسم زندگی آموختند

آنان که به من بی اعتنایی کردند به من صبر و تحمل آموختند

آنان که به من خوبی کردند به من مهر و وفا آموختند

پس خدایا ، به همه اینان که باعث تعالی دنیا و آخرت من شدند ، خیر و نیکی برسان

٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫

خدایا! تو را شكر می‏كنم كه مرا با درد آشنا كردی تا درد دردمندان را لمس كنم

و به ارزش كیمیایی درد پی ببرم، و «ناخالصی»های وجودم را در آتش درد بسوزم

و خواسته‏های نفسانی خود را زیر كوه غم و درد بكوبم

و هنگام راه رفتن بر روی زمین و نفس كشیدن هوا، وجدانم آسوده و خاطرم آرام باشد

تا به وجود خود پی ببرم و موجودیت خود را حس كنم.